گزارش امروز: سخنرانان نشست «کارنامه شتابدهندهها در بوته نقد»، یکی از شش نشست جانبی نمایشگاه تراکنش ایران، جوانی مراکز شتابدهی، قیمتگذاریهای غیرمنطقی و کمبود سرمایهگذارانی که به خوبی اکوسیستم استارتاپی را بشناسند، از جمله چالشهای این حوزه دانستند.
به گزارش ستاد خبری رویداد ITE، این پنل، روز چهارشنبه 28 آبان ماه با هدف بررسی عملکرد مراکز شتابدهنده از زاویههای مختلف، در سالن پردیس نمایشگاه گفتوگو برگزار شد.
داوود فرجزاده فعال حوزه استارتاپی و مدیر فناوریهای نوین شرکت EMEW کانادا، دبیر علمی نشست «کارنامه شتابدهندهها در بوته نقد»، بود. مهرداد امانی مدیرعامل صندوق توسعه صادارت و تبادل فناوری، سیهل عباسی معاون کارآفرینی و نوآفرینی شرکت همآوا، محمدرضا قبادی مدیرعامل شتابدهنده نوینتک و علی هزاوه معاون امور فناوری پارک فناوری پردیس نیز در این پنل، حضور داشتند.
در ادامه، بخش نخست از شرح کامل آنچه را که در نشست «کارنامه شتابدهندهها در بوته نقد» گذشت، میخوانید.
***
– داوود فرجزاده: در پنل امروز بحث پرچالش فضای استارتاپی کشور و عملکرد شتابدهندهها مورد نقد و ارزیابی قرار میگیرد. این بحث، کمتر در رویدادهای این حوزه مورد توجه قرار گرفته است. شاید بتوان به عملکرد مراکز شتابدهی از دو منظر بیرونی و درونی نگاه کرد. برای مثال، از بعد بیرونی میتوان به این موضوع، از زوایای مختلفی چون مالی، فناوری و مدیریتی توجه داشت. از آقای هزاوه درخواست میکنم در مورد تاریخچه اقداماتی که در معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری در ارتباط با شتابدهندهها انجام شده است، توضیح دهند.
– علی هزاوه: معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری از ابتدای سال 1393، با هدف توسعه فضای اکوسیستم نوآوری در کشور، مرکزی را با عنوان «شتابدهی نوآوری» تشکیل داد که در واقع باید آن را بازوی اجرایی معاونت در این حوزه دانست. مسئولیت اداره این مرکز نیز از همان ابتدا به پارک فناوری پردیس سپرده شد. مرکز شتابدهی نوآوری، از ابتدای شکلژیری مسئولیتهایی را در سه سرفصل اصلی بر عهده گرفته که یکی از آنها، ترویج فرهنگ کارآفرینی است؛ البته از نوعی که مبتنی بر خلاقیت باشد. مرکز این وظیفه خود را از طریق حمایت از برگزاری رویدادهای کارآفرینی انجام میدهد؛ رویدادهایی که از سوی بخش خصوصی یا نیروهای داوطلب دانشگاهی و دانشجویی برگزار شوند. در حدود پنج سالی که از آغاز فعالیت مرکز شتابدهی نوآوری میگذرد، بیش از 300 رویداد با حمایت این مرکز، در کل کشور برگزار شده است.
یکی دیگر از سرفصلهایی که از ابتدا برای مرکز شتابدهی تعریف شد، بررسی و یافتن مکانیزمهایی برای حمایت از استارتاپها بود. مرکز به این نتیجه رسید که از جمله بهترین روشهای مطرح در دنیا، تشکیل شتابدهندههاست. هر چند که چنین مراکزی، قدمت طولانی در دنیا ندارند اما در همین مدت کوتاه نیز حضور آنها اثربخش بوده است. به این ترتیب، نخستین شتابدهندهها، با سرمایهگذاری بخش خصوصی در کشور شکل گرفتند و مرکز تلاش کرد در قالب بخش دولتی، از آنها حمایت کند. خط قرمز مرکز شتابدهی نوآوری این است که دولت در چنین مباحثی نباید وارد حوزه اجرایی شود؛ به همین دلیل، هرگز خود به صورت مستقیم، شتابدهندهای را ایجاد نکرده است. نخستین شتابدهندهای که مرکز، در سال 1393 به ایجاد آن کمک کرد، «آواتک» و دومین مورد «دیموند»، بود. در طول سالهای بعد نیز چندین شتابدهنده با حمایت مرکز شکل گرفتند. مرکز شتابدهی نوآوری، تلاش کرده است شتابدهندهها را در کل کشور توسعه دهد؛ به گونهای که تنها در تهران متمرکز نباشند. هدف این است که مراکز شتابدهنده، در شهرهایی که از ظرفیت این امر برخوردارند و در حوزههای متنوع تخصصی که توانایی آن در اکوسیستم استارتاپی کشور وجود دارد، شکل بگیرند. اکنون نزدیک به 50 شتابدهنده، عضو مرکز شتابدهی نوآوری هستند و تاییدیه این مرکز را دریافت کردهاند. آنها در شهرهایی چون تهران، اصفهان، شیراز، مشهد و کرمانشاه، فعالیت میکنند.
برای ارائه تاییدیه به مراکزی که متقاضی دریافت شتابدهندگی هستند، ملاکهایی وجود دارد. بر اساس تجربه چندسالهای که مرکز شتابدهی نوآوری در این حوزه به دست آورده است، چندین متغیر باید در کنار هم وجود داشته باشند، که یک متقاضی بتواند به شتابدهنده خوبی تبدیل شود؛ نخست اینکه باید سرمایه و تجربه مدیریتی را برای حمایت از تیمهای استارتاپی و به سرانجام رساندن یک تیم اولیه، در اختیار داشته باشد. مرکز، در فرایندهای ارزیابی خود از متقاضیان، به سابقه و تجربه آنها و میزان سرمایهای که در اختیار دارند، نیز توجه میکند. یک شتابدهنده، حتی اگر فعالیت خوب و مثبتی داشته باشد، نمیتواند در بازه زمانی کوتاه، به سوددهی برسد، بنابراین باید از پشتوانه مالی مناسبی برخوردار باشد. مدت زمانی که میتوان امیدوار بود هر شتابدهندهای به درآمد قابل قبول و سوددهی برسد، با توجه به حوزهای که در آن فعالیت میکند، متفاوت است و نمیتوان بازه زمانی مشخصی برای آن اعلام کرد.
متقاضیان دریافت تاییدیه شتابدهندگی، باید از تجربه تعامل با استارتاپها نیز برخوردار باشند. همچنین لازم است که مدل فعالیت خود را برای مرکز شتابدهی نوآوری تشریح و حوزه کاری، خدمات و نوع حمایتهای خود را از تیمهای استارتاپی، مشخص کنند. بعد از برگزاری چند جلسه و گفتوگو با فرد متقاضی، اگر او توانست مدل قابل قبولی را از شتابدهی ارائه کند، سندی شامل برنامهای حداقل 3 ساله، تهیه میشود و به امضای متقاضی و مرکز میرسد. در طول سه سالی که هر شتابدهنده، عضو مرکز شتابدهی نوآوری است، عملکرد او بر اساس محتوای این سند بررسی میشود.
– فرجزاده: در چالشها و مباحث بیرونی مربوط به مراکز شتابدهنده، نهادها و صندوقهای سرمایهگذاری نیز نقش پررنگی دارند. نوع نگاه آنها به موضوع این است که در برابر هر میزان سرمایهای که وارد شتابدهنده میکنند، باید خروجی مشخصی داشته باشند. از آقای امانی، میخواهم که توضیح دهند، مهمترین عامل برای تصمیمگیری سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در یک شتابدهنده چیست؟
– مهرداد امانی: در ایران حدود 40 صندوق سرمایهگذاری و پژوهش، فعالیت میکنند که به نوعی شبههدولتی هستند و قرار است نقش صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر را در کشور بازی کنند. آنها اکنون با سطوح موفقیت مختلف، در حال فعالیت هستند؛ برخی را میتوان موفق دانست و بعضی را خیر. تعدادی از این صندوقها، واقعا در قالب خطرپذیر عمل میکنند و گروهی در دام تسهیلاتدهی افتادهاند. در این میان، صندوق توسعه صادارت و تبادل فناوری نیز از دو سال پیش فعالیت خود را آغاز کرده است.
در کل، صندوقها، طرحهای موردنظر خود را برای سرمایهگذاری، از راههای مختلف از جمله فراخوان، حضور در رویدادهای استارتاپی یا بهرهگیری از پیشنهادات مشاوران، پیدا میکنند. بر اساس علاقه و تجربه شخصی من، صندوق توسعه صادارت و تبادل فناوری تلاش کرده است، در این مسیر از مراکز شتابدهنده، که بازیگران جدید این اکوسیستم هستند، کمک بگیرد. ما به همین منظور، با تعدادی از این مراکز مذاکره کردیم، اما نخستین پرسشی که ایجاد شد، این بود که آنها با چه هدفی وارد حمایت از طرحهای تحت نظر خود شدهاند؟ البته شاید نوع نگاه اقتصادی صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر با مراکز شتابدهنده، تفاوت زیاد داشته باشد. این امر گاهی باعث میشود، صندوقها خود را از ورود به طرحهای مورد حمایت شتابدهندهها، کنار بکشند.
یک مدل همکاری، میتواند به این شکل باشد که صندوق، سهام شتابدهندهای را خریداری کند و به این ترتیب سرمایه خود را در اختیار کل تیمهایی قرار دهد که زیر نظر آن مرکز هستند. مدل دیگر آن است که در حمایت از طرح خاصی، با شتابدهنده، شریک شود. اما مشکل این است که شیوه ارزشگذاری بر استارتاپها، دقیق نیست و بر اساس معیارهای مشخصی انجام نمیشود. در جلسهای که چندی پیش صندوق توسعه صادارت و تبادل فناوری، با تعدادی از استارتاپها برگزار کرد، بعد از ابراز تعجب ما از قیمتهای طرح شده، یکی از فعالان استارتاپی مدعی شد، مشاور شتابدهنده آنها خواهان اعلام مبالغ بالا شده است. چنین مباحثی باعث میشود صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، عقب بایستند. ارائه قیمتهای نجومی و غیرمنطقی، مذاکرات را با برخی از تیمهای استارتاپی و صاحبان طرحها، به شکست میکشاند. به همین دلیل صندوق توسعه صادارت و تبادل فناوری، ترجیح داده است از اکوسیستم استارتاپی کنار بکشد و به دنبال طرحهایی باشد که بنیانگذاران آنها، هنوز وارد این فضای قیمتزده نشدهاند. بسیاری از استارتاپها، از یک سو مبالغی را برای ارزشگذاری پیشنهاد میکنند که با هیچ منطقی سازگار نیست و از سوی دیگر انتظار دارند، پرداختهایی که برای آنها انجام میشود، از روز نخست مبالغ سنگینی را در بر بگیرند. وجود چنین فضایی، صندوقها را از نردیک شدن به شتابدهندهها میترساند. خود ما علاقهمند هستیم که در همه طرحهای مربوط به توسعه صادارت فناوری از جمله پروژهای مربوط به نقل و انتقالات مالی و بانکی بینالمللی، ورود کنیم، اما ارائه قیمتهای نجومی، مانع بزرگی در این مسیر است. در حالی که این صندوق، هم از نظر ماموریتی و هم مدل کسب و کاری و سودآوری خود، باید وارد سرمایهگذاری در چنین طرحهایی شود؛ البته به شرطی که استارتاپها، ارزشگذاری و هدفگذاری دقیقی داشته باشند.
از سوی دیگر، ایدههای تکراری نیز معضلی جدی در اکوسیستم استارتاپی است. برای مثال اکنون طرحهای متعددی با ایدههای مشابه، در مورد نوسانگیری ارز رمزها، برای صندوق ارسال شدهاند. چنین ایدههایی نیاز به ورود صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر ندارند و هر شخص حقیقی که از منابع مالی خوبی برخوردار باشد، میتواند روی آنها سرمایهگذاری کند.
– فرجزاده: به نظر میرسد بازیگران اکوسیستم استارتاپی در نوع تعامل با یکدیگر، مشکلاتی دارند. متاسفانه وجود عدهای دلال نیز در این میان به مذاکرهها آسیب وارد کرده و برخی را به بنبست کشانده است. شاید بهتر باشد، یا منتورها و شتابدهندهها یا یک نهاد نظارتی، ساختار و ملاکهای دقیقتری را برای ارزشگذرای و چگونگی سرمایهگذاری مشخص کنند. البته یکی دیگر از مشکلاتی که در این اکوسیستم وجود دارد نیز، به درصد سهامهایی بازمیگردد که شتابدهندهها از استارتاپها طلب میکنند. در اینجا پرسشهایی مطرح میشود که برای مثال، نوع تعامل شتابدهندهها با سرمایهگذاران و استارتاپها، چگونه باید باشد؟ آیا میتوان بر اساس متغیرهای اقتصادی، ساختار دقیقی را برای روابط مالی استارتاپها، شتابدهندهها و سرمایهگذاران پیدا کرد؟ شاید خود فعالان این حوزه بهتر بتوانند این چالش درونی مراکز شتابدهندگی را بررسی کنند. آقای عباسی در خدمت شما هستیم.
– سیهل عباسی: در ابتدای بحث به نظرم باید مشخص کرد که آیا ما به اقتصاد بخش خصوصی اعتقاد داریم یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت باشد، باید بپذیریم که فعالان این حوزه باید از اقدامات خود منفعتی به دست آورند. اگر کسی تصوری از سود احتمالی خود داشته باشد که به هیچ عنوان نتواند به آن برسد، در این صورت با شکست مواجه میشود. بنابراین با گذشت زمان، انتظارات به تعادل میرسد. حتی اگر کسی با هدف دلالی وارد این اکوسیسم شده باشد، بعد از مدتی درمییابد بازار خوبی را انتخاب نکرده است و از آن خارج میشود. در صورتی که مذاکرهکنندگان، بر کار خود تسلط داشته باشند، قراردادها به گونهای تنظیم میشوند که به نفع هر سه طرف استارتاپ، شتابدهنده و صندوق باشد. اما این موضوع، در ایران نوپا محسوب میشود و هنوز آن حالت تعادل که اساره شد، در اکوسیستم ایجاد نشده است. برای اینکه بازار، به نوعی خودکنترلی در حوزه ارزش و قیمتگذاری برسد، گذشت زمان ضروری است. در صورت تحقق آن مرحله، حتی نیازی به دخالت رگولاتوری و نهادهای نظارتی هم نیست. نباید فراموش کرد که دولت در ایران، همیشه فراتر از رگولاتور عمل کرده و دخالتهای بیتشری در حوزههای مختلف داشته است؛ البته نباید این نکته را نیز فراموش کرد که وجود نهادی برای سیاستگذاری و نظارت، ضروری است.
به هر حال، گذشت زمان مشکلات موجود را میکند. در طول پنج سالی که از شکلگیری مراکز شتابدهنده در کشور میگذارد، تعداد تیمهایی که به تمام معنای کلمه استارتاپ بودهاند و تحت حمایت این مراکز قرار گرفتهاند، زیاد نبوده است. هر چند، تعداد تیمهایی که خود را استارتاپ مینامند، بسیار زیاد است اما زمانی که از نزدیک بررسی میشوند بسیاری از آنها کسب و کارهای کوچکی هستند که ویژگیهای چنین عنوانی را ندارند. تا زمان شکلگیری یک اکوسیستم دقیق در این حوزه، راه زیاد است.
در مورد موضوع درصد سهامها و ملاکهای ارزشگذاری نیز باید توجه داشت که این بحث، موضوعی دو طرفه است. البته باید پذیرفت که بسیاری از فعالان استارتاپی، به دلیل جوانی و کمتجربگی، ممکن است تصورات نادرست و غیرواقعیای از مسیر فعالیت خود داشته باشند و بخواهند راه صدساله را یک شبه بروند. دور از ذهن نیست که چنین افرادی، ارقام و مبالغ غیرواقعی را برای ارزشگذاری و دریافت سرمایه، به سرمایهگذار ارائه کنند. یکی از مسئولیتهای مراکز شتابدهنده این است که این نگاهها را به تعادل برسانند و فعالان استارتاپی را نسبت به روشها و ملاکهای ارزشگذاری آگاه کنند. هر چند گاهی ارزشگذاری روی یک ایده، چندان ساده نیست، اما میتوان چشمانداز کار را به نوعی، برای افراد مشخص کرد.
در تعامل میان سرمایهگذاران و استارتاپها، بدون شک منفعت گروه نخست این است که درصد بیشتری سهام را در قبال پرداخت هزینه کمتر دریافت کنند اما نفع استارتاپها، در شرایط برعکس محقق میشود. کار شتابدهنده این است که در مذاکرهها، این منافع متضاد را به تعادل برساند.
واقعیت این است که تجربه نشان میدهد، وجود یک نهاد حقوقی مستقل تحت عنوان «شتابدهنده» در ایران کاربردی ندارد و به جایی نمیرسد. در عمل نیز برخی شتابدهندهها تنها در اسم چنین عنوانی دارند و ممکن است از معافیتهایی نیز برخوردار شده باشند، اما در واقعیت، کار دیگری را انجام میدهند. بنیانگذاران بسیاری از شتابدهندههایی که توانستهاند تاییدیه مرکز شتابدهی نوآوری را به دست آورند، پیش از شکلگیری، برای استفاده از مدل کسب و کاری همآوا به شرکت مراجعه کرده و بهانه خود را نیز بهرهمندی از تسهیلات، عنوان کرده بودند.
بحث اصلی من این است که مدل کسب و کاری برای تاسیس شرکتی به عنوان شتابدهنده، در ایران به نتیجه مثبتی نمیرسد. همآوا برای حل این معضل به سمت اجرای برنامه شتابدهی رفته است؛ برنامهای که باید از ابتدا، شریکی به عنوان سرمایهگذار را در کنار خود داشته باشد. در گذشته همآوا به صورت مستقیم، تعدادی استارتاپ را که تصور میکرد ایدههای خوبی دارند، جذب و دوره شتابدهی را آغاز میکرد. در ادامه، اقداماتی را به منظور جذب سرمایهگذار برای آنها انجام میداد. اما در مدل جدید، از همان ابتدا علاقهمندان به سرمایهگذاری را در کنار خود دارد و در انتخاب استارتاپها نیز، به نیازهای آنها توجه میکند. این سرمایهگذاران میتوانند صندوقهای سرمایهگذاری و حتی بهتر از آن، کسب و کارهای بزرگ فعال در هر صنعت باشند. در حالت دوم، خروجیهای دوره شتابدهی میتوانند به بنگاه بزرگتر متصل شوند.
– فرجزاده: بر این اساس، میتوان نتیجه گرفت که شتابدهندگانی نیز وجود دارند که فعالیتهای آنها با شکست مواجه شده است و امکان دارد که نوع نگاه خود را تغییر داده باشند. آیا نهادی برای نظارت بر عملکرد آنها وجود دارد و آیا برخی شتابدهندهها به مسیر اشتباه خود ادامه میدهند یا قرار است، تغییراتی را در آن ایجاد کنند؟ آقای قبادی، در خدمت شما هستیم.
– محمدرضا قبادی: من تا حد زیادی با صحبتهای همکارم، آقای عباسی موافقم و نوینتک نیز تقریبا همان مسیری را که همآوا طی کرده، پیموده است. معتقدم، ابتدا باید تعریف خود را از شتابدهنده مشخص کنیم. شتابدهنده، پلتفرمی دو طرفه است که یک سوی آن استارتاپها و سوی دیگرش، نهادهایی چون صندوقهای سرمایهگذاری ایستادهاند. گروه دوم، یا به دنبال تیمهایی برای تزریق منابع مالی خود میگردند یا میخواهند، فرصتی را برای توسعه نوآوری فراهم کنند. در این میان، هم شتابدهندهها و هم سرمایهگذاران به دنبال فضایی برای ارزشآفرینی هستند.
مفهوم شتابدهندگی چه در دنیا و چه در ایران، موضوع جدیدی است. نخستین شتابدهندهها در سطح دنیا از سال 2005 شکل گرفتند. این مراکز، در نخسین گامهای بسیاری از استارتاپها در کنار آنها حضور دارد. حمایتهایی که شتابدهندهها به هر تیم ارائه میکنند، نیز صرفا مالی نیستند و آنها باید بتوانند خدمات دیگری را نیز به استارتاپها ارائه کنند. نکته مهم این است که وقتی استارتاپی وارد شتابدهندهای میشود، چند انتظار از این مرکز دارد. نخست اینکه تیم باید به گونهای راهنمایی شود که در پایان مسیر شتابدهی، محصول خود را با بازار هماهنگ کرده و آماده جذب سرمایه باشد. برای تحقق این شرایط، بروز سلسله اتفاقاتی در دوران شتابدهی ضروری است. برای مثال، تیمها باید از سطوح مختلفی از راهنمایی و منتورشیپ برخوردار شوند و از امکان مطالعات بازار برخوردار باشند. همچنین باید امکان مطالعه و آزمایش، در اختیار آنها گذاشته شود. بسیاری از استارتاپها به اشتباه تصور میکنند که سرمایه را باید در دوره شتابدهی جذب کنند، در حالی که سرمایهگذاری در دوران سعی و خطا انجام نمیشود. مراکز شتابدهی به رسیدن آنها به مرحلهای که آماده جذب سرمایه باشند، سرعت میبخشند.
باید پذیرفت که اکوسیستم استارتاپی کشور هنوز جوان است. در این میان شتابدهندگان تلاش میکنند بازیگران مختلف این اکوسیستم را به یکدیگر متصل کنند. به تدریج دانش انباشتهای از این تلاشها شکل میگیرد. با توجه به این که بسیاری از مسیرهای محتمل در اکوسیستم استارتاپی کشور هنوز پیموده نشدهاند، اتصال نقاط مختلف به یگدیگر مشکل است. برای مثال در مورد بحث منتورشیپ، راهنمایان و مربیان در دنیا، از چند راه وارد این حوزه میشوند؛ آنها ممکن است تجربه فعالیت در آن کسب و کار را داشته و اکوسیستم استارتاپی را نیز به خوبی بشناسند یا فردی از این اکوسیستم باشند، که تجربه کار با یک تیم را دارد. همچنین امکان دارد راهنمایان از میان مدیران ارشد بنگاههای سرمایهگذاری برگزیده شوند که از تجربه بارها برخورد با استارتاپهایی در مراحل مختلف فعالیت، برخوردارند یا خود آنها، بنیانگذاران استارتاپهای بزرگ و موفق باشند.
در ایران، تعداد افرادی که در هر یک از این حوزهها تجربه کافی را داشته باشند، بسیار کمند. برای اینکه اکوسیستم استارتاپی صاحب مربیان و راهنمایان موثر و توانایی شود، گذشت زمان لازم است. اکوسیستم استارتاپی در آمریکا از سال 1957، شروع به کار کرده است و به تدریج بخشهای مختلف آن، در حوزههای متنوع از جمله شتابدهی یا سرمایهگذاری، شکل گرفتهاند. فرایند سرمایهگذاری، حتی در کشورهایی که همه ملاکهای لازم اقتصادی را دارا هستند، برای رسیدن به پاسخ مورد نظر، حداقل به هفت سال زمان نیاز دارد. نمیتوان در کوتاهمدت در این حوزه به نتیجه رسید. اکوسیستم باید صبور باشد و اجازه رشد را به استارتاپها بدهد تا سرمایهگذاران نیز به ورود به این حوزه علاقهمند شوند.
نکته دیگر این است که سرمایهگذاری در حوزه بنچر هیچ شباهتی به ورود در بازار سهام ندارد. به ویژ موضوع، در استیجهای مختلف استارتاپی، میتواند کاملا متفاوت باشد. برای مثال زمانی که سرمایهگذار که در مراحل اولیه یک استارتاپ یا ارلی استیج ورود پیدا میکند، باید عضو هیاتمدیره معرفی کند و بر فعالیتهای استارتاپ نظارت داشته باشد؛ به گونهای که ممکن است کمک به حل برخی چالشهای تیم نیز ضروری باشد. در حالی که شتابدهندهها معمولا دخالتی در مباحث مدیریتی تیمها ندارند.
نکته بعدی در مورد سودآوری شتابدهندههاست. در این مورد در دنیا نیز بحثهایی وجود دارد. بسیاری از تیمهایی که وارد مراکز شتابدهی میشوند به موفقیت نمیرسند. راهحل نیز همان است که سرمایهگذار از ابتدا در کنار تیمها حضور داشته باشد. سرمایهگذاران ممکن است صندوقها یا سازمانهای فعال در یک حوزه باشند یا افراد و کسب و کارهای علاقهمند به سرمایهگذاری. در این مدل، استارتاپهایی وارد دوره شتابدهی میشوند که محصول یا راهکاری برای پاسخگویی به خواستها یا نیازهای سرمایهگذاران را ارائه کنند. در این مسیر، میتوان از منتورشیپ خود سازمان سرمایهگذار نیز بهره گرفت. در این صورت، اگر استارتاپ توانست ایده خود را به نتیجه برسانه، سرمایه را دریافت میکند.
متاسفانه، تعداد افرادی که فرایند کامل ایجاد یک استارتاپ تا تبدیل آن به شرکتی بزرگ و موفق را طی کرده و سپس از اکوسیستم خارج شده باشد در ایران بسیار کم است. در حالی که چنین افرادی با همه چالشهای این حوزه آشنا هستند و میتوانند، راهنما و مربی خوبی برای استارتاپها باشند. آنها همچنین سرمایه زیادی در اختیار دارند و میتوانند روی تیمها سرمایهگذاری کنند. مجموعهای از این افراد میتوانند به استارتاپها کمک کنند؛ نه کسانی که ایدهای داشتند و آن را رها کردهاند. به اعتقاد من، صبر تنها راهحلی است که این چالش را برطرف میکند. باید صبور بود تا رشد اتفاق بیافتد.
ادامه دارد…
گزارش از: سارا اسلامی